جدول جو
جدول جو

معنی بیخ ور - جستجوی لغت در جدول جو

بیخ ور
(وَ)
صاحب ریشه قوی. بیخ آور. (یادداشت بخط مؤلف). ریشه دار. که بیخ محکم و فراوان دارد. رجوع به بیخ آور شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی خود
تصویر بی خود
بی هوش، بی حال، بی اختیار، خارج شده از حالت طبیعی، شوریده، بیهوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دین ور
تصویر دین ور
دین دار، متدین
فرهنگ فارسی عمید
(وَ)
با ریشه بسیار. بزرگ بیخ. راسی. راسیه. اصیل کلان بیخ. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دارای چندین ریشه. (ناظم الاطباء) : درختی هر کدام بیخ آورتر و راسخ تر به ساعتی قلع توان کرد. (سندبادنامه ص 119). از غزارت و غلبۀ آن سنگ گران بگرداند و درخت بیخ آور بکند. (ترجمه تاریخ یمینی).
- کوه بیخ آور، جبلی راسخ. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
، عشقه و لبلاب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیخ وبار
تصویر بیخ وبار
اصل و فرع، ریشه و ثمر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیزاور
تصویر بیزاور
بی سرپرست، بی پرستار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیشعور
تصویر بیشعور
احمق، نادان، بی عقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دین ور
تصویر دین ور
متدین دیندار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی خطر
تصویر بی خطر
بیخوف و بیم، بی قدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی خبر
تصویر بی خبر
نا آگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی زور
تصویر بی زور
ضعیف، کم زور، بی نیرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از این ور
تصویر این ور
این طرف این جانب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی خطر
تصویر بی خطر
((خَ طَ))
بدون آسیب، بی ارزش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
((خُ))
بی هوش، بی حال، بی اختیار، بلااراده، شوریده، بیهوده، بی فایده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیش تر
تصویر بیش تر
((تَ))
افزون تر، زیادتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی خبر
تصویر بی خبر
سرزده، ناآگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی شور
تصویر بی شور
بی علاقه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
Preposterous, Witless
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی خطر
تصویر بی خطر
Inoffensive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی خبر
تصویر بی خبر
Clueless, Oblivious, Unsuspecting, Unwitting
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بدمزه، غذا یا علوفه ی غیرقابل استفاده، ناکارآمد بدرد نخور
فرهنگ گویش مازندرانی
بی خبر، ناآگاه، ناگهانی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از بی خطر
تصویر بی خطر
нешкідливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی خبر
تصویر بی خبر
nieświadomy, niepodejrzliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی خطر
تصویر بی خطر
nieszkodliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
absurdalny, bezrozumny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی خبر
تصویر بی خبر
безхитрий , неуважний , не підозрюючий , неусвідомлений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
absurd, unbedacht
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
абсурдний , безумний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی خبر
تصویر بی خبر
ahnungslos
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی خطر
تصویر بی خطر
harmlos
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی خبر
تصویر بی خبر
невежественный , невнимательный , не подозревающий , невольный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی خطر
تصویر بی خطر
безвредный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
абсурдный , беспомощный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی خود
تصویر بی خود
荒谬的 , 无知的
دیکشنری فارسی به چینی